1.فروشنده: بفرمائيد، چه مى خواهيد؟

تفضلاً، ماذا تريدان؟

2.محمد: ما يك ظرف ماست ، دو بسته كره و يك نوشابه مى خواهيم.

نحن نريد علبة لبنا وعلبتي زبد ومشروب غازي

3.پرویز: سه عدد صابون، يك شامپو و دو كنسرو ماهى هم لازم داريم.

نحتاج ايضاً ثلاثة صابونات وقنينة شامبو واحدة ً وعلبتي سمك معلـّب.

4.فروشنده: ديگر چه؟ نان هم آنجاست. نان مى خواهيد؟

ماذا بَعدُ؟ الخبز ايضاً هناك. أتريدان خبزاً؟

5.پرویز: خير، ممنون. يك شيشه آبليمو و دو بطرى شير هم بدهيد.

لا، ممنون. إعطِ أيضاً قنينة زجاجية عصير ليمون وقنينتي حليب.

6.محمد: راستى، سعيد هم چند تا تخم مرغ و يك بسته پنير مى خواهد. على! ما برنج و روغن داريم؟

الحقيقة، يريد سعيد أيضاً عدة بيضات وعلبة واحدة جبن. علي! نحن عندنا رز وزيت؟

7.پرویز: بله. كمى برنج داريم، اما روغن نداريم.

نعم. عندنا قليل من الرز، لكن ليس عندنا زيت.

8.محمد: پس آقا لطفاً تخم مرغ، پنير و روغن هم به ما بدهيد.

إذنْ إعطِنا رجاءاً سيدي بيضاً وجبناً وزيتاً ايضاً.

 يضع البائع البضائع في عدة اكياس، وبينما يحسب ثمنها بالحاسوب، يسأل پرویز

9.فروشنده: شما دانشجو هستيد؟

أنتما طالبان جامعيان؟

10.پرویز: بله ما دانشجو هستيم.

نعم نحن طالبان جامعيان.

11.فروشنده: شما در كدام ساختمان ساكن هستيد؟ ساختمان سه؟

أنتما تسكنان في أيّ مبنى؟ المبنى ثلاثة؟

12.پرویز: خير، ما در ساختمان  دُو هستيم.

لا. نحن في المبنى اثنين.

13.فروشنده: پس احتمالاً همكلاسى هستيد؟

إذنْ محتملٌ زميلان (في صفٍّ واحد)؟

14.پرویز: خير، ما با هم دوست هستيم.

لا نحن معاً صديقان