نکات دستوری (2)
مصدر . صفت
Farsi Language Quiz. Persian tests . اللغة الفارسية: دورات ودروس اللغة الفارسية . اختبارالكفاءة .شهادات معتمدة . العامية الدارجة . قواعد و مفردات.
مصدر . صفت
مصدر:
مصدر با اینکه مفهوم انجام گرفتن کار را ميرساند به سبب نداشتن زمان مشخص اسم است نه فعل.
مصدر مرخم:
گاهی بن ماضی برخی از افعال در معنی مصدری بهكار ميرود که بیشتر دستور نویسان آن را مصدر مرخم (مصدر دم بریده ) نامیدهاند. دید، دیدن، بازدید، بازدیدن
اسم مصدر:
علاوه بر مصدر اسمهایی در فارسی هستند که با اینکه نشانههاي مصدری ندارند ولی حاصل معنی و مفهوم مصدر را ميرسانند و به آنها اسم مصدر ميگویند.
اقسام اسم مصدر:
1- بن مضارع + ش : خواهش، کاهش
2- بن مضارع + ـَـ شت: خورشت، کنشت
3- بن مضارع + ار: رفتار، گفتار
4- بن مضارع +ه: خنده، گریه
5- صفت + ی: خوبی، روشنی
گاهی اسم+ی: استادی
اگر واژه به ه ختم شود به جای آن گی اضافه ميشود: تشنه، تشنگی
تذکر: به این ی یای مصدری ميگویند.
6- بن مضارع + ان: آشتیکنان
7- اسم یا صفت عربی +یت: آدمیت، فاعلیت
8- بن ماضی فعل بهتنهایی یا همراه واژه دیگر: ساخت، برآورد، عقب گرد
9-بن مضارع یک فعل یا دو فعل: گریز، جنب و جوش
10- بن ماضی یک فعل با بن مضارع همان فعل یا فعل دیگر: جست و جو، خرید و فروش
11- بن ماضی یا مضارع + مان: ساختمان، سازمان
12- از تکرار ساخت امر یک فعل یا دو فعل: بزن بزن، بزن بکوب
13-مصدرهای عربی: تذکر، تغییر
مترادف / متشابه / متضاد
1- مترادف:
کلماتی که لفظ متفاوت و معنی یکسان دارند: غم و اندوه
2- متشابه:
از حیث معنی جدا ولی از جهت لفظ یکی هستند: خوار، خار
3- متضاد:
از نظر معنی ضد هم هستند: غم و شادی
نقش اسم و گروه اسمي در جمله
قبلا درباره نقشهاي 12گانه کلمات سخن گفتیم. اسم و گروههای اسمي غیر از نقش فعل و صفت ميتواند یکی از 10 نقش دیگر را در جمله برعهده بگیرد.
انواع نهاد:
اسم هم بهتنهایی و هم بههمراهی وابستههایی ميتواند نهاد جمله باشد. اسم در نقش نهادی ممکن است یکی از پنج صورت زیر را داشته باشد.
الف- فاعل جمله باشد، یعنی انجامدادن کاری را به او نسبت بدهیم. علی آمد. کاوه نخوابیده است.
ب- پذیرنده کاری باشد، که در این صورت همراه فعل مجهول است که در جمله معلوم، مفعول بوده است. سعید زده شد.
(آرش سعید را زد )
ج- دارنده صفت یا حالتی است. احمد با ادب است.
د- پذیرنده صفت یا حالتی است. مسعود بیمار شد.
ه - وجود و هستی را به او نسبت دهیم یا از او سلب کنیم. اینجا پول است. کتابی روی میز نبود.
در این موارد فعل است و بود فعل ربطی نیست و به معنی وجود داشتن است.
متمم:
همچنانکه ذکر شد متمم اسمي است که پس از حرف اضافه بیاید. در مواردی اسم و گروه اسمي وقتیکه متمم واقع ميشود به همراه حرف اضافه ميتواند جایگاه نقش جدیدی را اشغال کند.
این نقش غالباً قیدی است: اتومبیل بهسرعت (متمم-قيد) گذشت. او بیاراده (متمم- قيد) سخن گفت.
و گاهی مسند: علی باادب (متمم- مسند) است.
صفت
واژه یا گروهی از واژه هاست که درباره اسم توضیحی ميدهد و یکی از خصوصیات اسم را بیان ميکند.
صفت از حیث مفهوم 6 نوع است:
1- بیانی 2- اشارهای 3-شمارشی 4- ﭘرسشی 5- تعجبی 6- مبهم
صفت بیانی:
صفتی است که چگونگی و خصوصیات اسم را مانند رنگ، قد، جنس، شکل، وضع، اندازه، مقدار و ارزش بیان ميکند.
صفت بیانی پنج نوع است.
صفت ساده : صفتی است که تنها چگونگی و خصوصیت موصوف را ميرساند بدون معنی فاعلی و مفعولی و نسبی...: هوایی خوب، اتاق گرم، مادر مهربان
صفت فاعلی: صفتی است که بر کننده کار دلالت کند. و از حیث ساختمان هفت گونه است.
1- بن مضارع + نده: گیرنده
2- بن مضارع +ان: گریان
3- بن مضارع + ا: دانا
4- بن ماضی و بهندرت بن مضارع + ار: خریدار ،پرستار
5- بن ماضی یا مضارع +گار: آفریدگار، آموزگار
6- اسم معنی و بهندرت صفت یا بن فعل +گر: دادگر، سفیدگر
7- اسم معنی و بهندرت صفت یا بن فعل +کار: ستمکار، تراشکار
تذکر:
1-پسوند گر و کار در آخر اسم ذات صفتی ميسازد که بر پیشه و حرفه دلالت ميکند: زرگر، آهنکار
2-صفت فاعلی + پسوند ان گاهی تکرار ميشود و قید ميسازد: دوان دوان
3-گاهی ساخت فعل امر نوعی صفت فاعلی ميسازد: بزن برو
4-بن مضارع +اسم یا واژه دیگر نوعی صفت فاعلی مرکب ميسازد: دانشجو
3.صفت مفعولی: که آن را اسم مفعول نیز نامیدهاند، صفتی است که معنی مفعولیت دارد یعنی کار برآن واقع ميشود.
بن ماضی + ه: رفته، ساخته
گاهی لفظ شده نیز به آن اضافه ميشود: شنیده شده
تذکر:
1-اگر به اول صفت مفعولی اسم یا صفتی افزوده شود گاهی ه ميافتد. گل اندوده، گل اندود
2- برخی از صفتهاي مفعولی که از فعلهای لازم و بهندرت فعلهای متعدی ميآیند معنی صفت فاعلی دارند: رفته، خوابیده
4- صفت نسبی: صفتی است که به کسی یا جایی یا جانوری و یا چیزی نسبت داده شود.
به آخر اسم یا صفت و به ندرت ضمیر ی (نسبت) اضافه شود: تهرانی، خودی
علاوه بر "ی" نسبت علایم زیر نیز صفت نسبی ميسازد.
ین: سیمین، پسین انه: سالانه
ینه: پشمینه انی: روحانی
ه: دورویه گانه: دوگانه
گان: گروگان چی: پستچی
صفت لیاقت : صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را ميرساند. مصدر + ی (لیاقت): خوردنی
درجات صفت:
1- صفت مطلق: بدون سنجش حالت موصوف را بیان ميکند: خوب، بزرگ
2- صفت برتر (تفضیلی): صفت مطلق +تر: خوبتر، بزرگتر
3- صفت برترین (عالی): صفت مطلق +ترین: خوبترین، بزرگترین
صفت از نظر رابطه با موصوف دو حالت دارد:
1-صفت پسین: که پس از موصوف ميآیند بیشتر صفتهای بیانی صفت پسین هستند.
2. صفت پیشین: که پیش از موصوف ميآیند که به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
صفت اشاره:
این و آن وقتی که همراه اسمي بیایند و بدان اشاره کنند.
این:برای اشاره به نزدیک آن: برای اشاره به دور
صفت اشاره بهصورتهای زیر دیده ميشود:
الف- این و آن بدون همراهی با کلماتی دیگر که تنها برای اشاره است. این کتاب
ب- برای اشاره و تاکید که با "هم" ترکیب ميشوند: همین، همان
ج- برای اشاره و بیان تشبیه و چگونگی به همراه کلماتی مانند: چون، گونه، سان: چنین، چنان، اینگونه، آنجور
د-برای اشاره و تاکید همراه کلماتی مانند: قدر، مقدار، همه: اینقدر، هماناندازه، همینقدر
صفت شمارشی:
واژهای که شماره یا ترتیب مفهوم یا مصداق اسمي را ميرساند به آن عدد نیز ميگویند.
بر چهار قسم است:
الف- صفت شمارشی ساده: اعداد بدون پیشوند و پسوند: یک، دو، بیست
ب- صفت شمارشی ترتیبی: عدد + م یا مین: چهارم، صدمین
ج- صفت شمارشی کسری: اعداد کسری: یک سوم، دو سوم
د- صفت شمارشی توزیعی: از تکرار صفت شمارشی اصلی بهدست ميآید: یک یک، دو به دو
صفت پرسشی:
صفتی است که با آن از نوع یا چگونگی یا مقدار موصوف پرسش کنند.
صفت پرسشی از نظر مفهوم سه گونه است:
الف- صفت پرسشی که با آن از نوع یا چگونگی با از نام و نشان موصوف ميپرسند: چه، کدام، چطور، چگونه
ب-صفت پرسشی که با آن از ترتیب یا مقام موصوف پرسش کنند: چندم، چندمین
ج- صفت پرسشی که با آن از مقدار و شماره موصوف پرسیده ميشود: چند، چقدر، چه مقدار
صفت تعجبی:
صفتی است که همراه اسم ميآید و شگفتی و تعجب گوینده را ميرساند و با آهنگ مخصوص تعجب ادا ميشود. چه خط زیبایی !
صفت مبهم:
صفتی است که همراه اسم ميآید و نوع یا چگونگی یا شماره و مقدار آن را بهطور نامعین ومبهم بیان ميکند: هر، همه، دیگر، هیچ، چند، چندین، چندان، فلان