1.حميد: محمد! فردا با من به چايخانه می آيی؟

محمد! غداً تأتي معي الي المقهي؟

2.محمد: چايخانه؟

المقهي؟

3.حميد: بله من يک چايخانه خوب می شناسم.

نعم. أنا أعرف مقهي جيدة.

4.محمد: کجاست؟

أين هو؟

5.حميد: نزديک است. در خيابان بهار است.

هو قريب. في شارع بهار.

6.محمد: آنجا فقط چای مي نوشيم؟

هناک نشرب الشاي فقط؟

7.حميد: نه غذا هم دارد. "ديزی".

لا هناک طعام أيضاً. "الديزي".

8.محمد: "ديزی" چيست؟

ما هو "الديزي"؟

9.حميد: "ديزی" يک غذای ايرانی است. گوشت گوسفند را با لوبيا ونخود وپياز می پزند. 

به آن آبگوشت هم مي گويند.

"الديزي" هو طعام ايراني. يطبخون لحم الخروف مع اللوبيا والحمص والبصل.

 يسمونه "ماء لحم" أيضاً.

10.محمد: غذاهای ايرانی خوشمزه است.

الاطعمة الايرانية لذيذة.

11.حميد: بله. ديزی هم خوشمزه است.

نعم الديزي أيضاً لذيذ.

12.محمد: ساعت چند به چايخانه مي رويم؟

في أيّ ساعة نذهب الي المقهي؟

13.حميد: من ساعت دوازده در ميدان انقلاب منتظرت هستم.

أنا في الساعة الثانية عشرة بإنتظارک في ساحة الثورة.

14.محمد: خوب است، من هم ساعت دوازده به ميدان انقلاب می آيم.

طيِّب، أنا أيضاً في الساعة الثانية عشرة آتي الي ساحة الثورة.