نکات دستوری (1)
فعل
Farsi Language Quiz. Persian tests . اللغة الفارسية: دورات ودروس اللغة الفارسية . اختبارالكفاءة .شهادات معتمدة . العامية الدارجة . قواعد و مفردات.
فعل
دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم ميشود.
1- ترکیب (نقش): در ترکیب از نقش واژه در داخل جمله بحث ميکنیم.
2- تجزیه (نوع): در تجزیه از نوع واژه یعنی ویژگیها و خصوصیات واژه خارج از جمله بحث ميکنیم.
نقش واژه را ميتوان به نقشهاي اصلی و وابسته تقسیم کرد.
1- نهاد: قسمتی از جمله است که درباره آن سخن ميگوییم یا صفت و حالتی را به آن نسبت ميدهیم.
نهاد به دو نوع تقسیم ميشود:
الف- فاعل: نهادی است که کاری انجام داده است. علی (فاعل) رفت(فعل).
ب- مسندالیه: نهادی است که به آن صفت یا حالتی را نسبت ميدهیم.
هوا (مسند إليه) سرد (مسند) است (فعل).
2- مسند: صفت یا حالتی است که به نهاد نسبت ميدهیم.
3- مفعول: واژهای است که نتیجه عمل فاعل بر آن واقع ميشود.
علی (فاعل) نامه را (مفعول) نوشت (فعل).
علی (فاعل) غذا (مفعول) خورد (فعل).
وقتی مفعول برای خواننده و شنونده شناخته شده باشد با "را" همراه است.
را: نشانه مفعول است.
4- متمم:واژهای است که به وسیله حرف اضافه به فعل یا به جمله نسبت داده ميشود و معنی آن را کامل ميکند.
علی (نهاد) به خانه (متمم) رفت (فعل).
5- فعل: واژه فعل در جمله همواره نقش فعل را ميپذیرد.
(در مثالهاي گذشته دقت کنید.)
پنج نقش ذکر شده، نهاد، مسند، مفعول، متمم و فعل نقشهاي اصلی است.
نقشهاي وابسته را ميتوان به چهار نوع تقسیم کرد:
صفت، مضافالیه، بدل و معطوف
6- صفت:واژهای است که چگونگی واژهای دیگر را- که به آن موصوف ميگویند- بیان ميکند.
معلم (موصوف) کوشا (صفت)
7- مضافالیه: مانند صفت با حرف نشاﻧﮥ کسره به دنبال واژهای- که به آن مضاف ميگویند- ميآید.
کتابِ (مضاف) حسن (مضافالیه)
الف. صفت عین موصوف است و در خارج از موصوف وجود ندارد. توپِ بزرگ (بزرگ همان توپ است.)
مضافالیه از مضاف جداست: توپ مجید (توپ و مجید هر کدام جداگانه وجود دارند.)
ب.اگر میان موصوف و صفت "ی" نکره و وحدت بیاوریم معنی آن درست است. توپی بزرگ
اما میان مضافالیه "ی" نکره واقع نميشود. توپی مجید (غلط است.)
ج. اگر کسره صفت و موصوف را برداریم و فعل است به آن اضافه کنیم جملهای معنی دار ساخته ميشود. توپ بزرگ است. اما مضاف و مضافالیه این چنین نیست.
تذکر: موصوف و مضاف نقش نیستند بلکه کلماتی هستند که در داخل جمله نقش ميپذیرند.
علی (نهاد) کتاب (مفعول) بزرگی (صفت) خرید (فعل).
علی (نهاد) کتاب (مفعول) حسن (مضافالیه) را برداشت (فعل).
اگر مضافالیه ضمیر متصل باشد کسره اضافه نميشود. کتابـم (مضافالیه)
8-بدل: مانند مضافالیه و صفت به دنبال واژهای ميآید که به آن "مبدل منه" ميگویند و درباره آن توضیح ميدهد اما نشانه کسره ندارد.
بدل نام دیگر یا لقب یا مقام و شغل مبدل منه را بیان ميکند.
شاعر (نهاد) بزرگ (صفت)، حافظ (بدل) در شیراز (متمم) ميزیست (فعل).
9- معطوف: واژهای است که با حرف "و" به واژهای پیوند زده ميشود، که به آن "معطوف به" ميگویند.
معطوف همیشه همان نقش "معطوف به" را دارد.
مجید (نهاد) و حسن (نهاد معطوف) آمدند (فعل).
10-قید: قید نیز یکی از نقشهاي وابسته است که انواع مهم آن عبارتند از:
قید وابسته به فعل: ظرف را کاملا ازآب ﭘر کرد.
قید وابسته به صفت: باغ بسیار بزرگ
قید وابسته به مسند: باغ بسیار بزرگ است.
قید وابسته به قید دیگر: احمد بسیار تند ميدود.
قید وابسته به جمله: متاسفانه هوا امروز مساعد نیست.
11- منادا: اگر کسی را صدا بزنیم و یا مورد خطاب قرار دهیم شخص مورد خطاب را منادا و نقش آن را منادایی ميگوییم. حسن بیا. ای خدا.
انواع واژه:
علاوه بر نقش کلماتی که مورد بررسی قرار گرفت واژه را در دستور زبان از دیدگاه نوع واژه یا خصوصیات دائمي آن نیز مورد مطالعه قرار ميدهیم.
از این دیدگاه واژه در زبان فارسی به هفت نوع تقسیم ميشود:
1- فعل 2- اسم 3- صفت 4- ضمیر
5- قید 6- حرف 7- شبه جمله
فعل
فعل معمولا در آخر جمله ميآید و برخلاف واژههاي دیگر صرف ميشود.
ویژگیهاي فعل:
1. از نظر مفهوم: فعل یکی از مفهومهاي ذیل را بیان ميکند.
الف: انجامدادن یا انجامگرفتن کاری: محسن نامه را نوشت.
ب: واقعشدن کاری: علی به مسافرت رفت.
ج: پذیرفتن حالتی: هوا روشن شد.
د: نسبتدادن صفتی به کسی یا چیزی: هوا روشن است.
2.در فعل مفهوم شخص نیز وجود دارد:
اول شخص (متکلم)، دوم شخص (مخاطب)، سوم شخص (غایب)
3.در فعل مفهوم مفرد یا جمعبودن نیز وجود دارد و هر کدام از فعلهاي اول شخص دوم شخص و سوم شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد.
4. فعل زمان را نیز نشان ميدهد: ماضی، مضارع، مستقبل.
هر فعل دو جزء دارد: 1- بن فعل 2- شناسه
1- بن فعل: در هر ساختی از فعل جزئی هست که مفهوم اصلی فعل را بیان ميکند و در همه ساختهای فعل ثابت است.
الف- بن ماضی: مصدر بودن ن: رفتن رفت
ب- بن مضارع: امر بدون ب: برو رو
2- شناسه: جزئی از فعل که در ساختهای مختلف تغییر ميکند و بر شخص دلالت ميکند شناسه نامیده ميشود. اَم، اِي، اَد، ايم، ايد، اند
در افعال ماضی سوم شخص مفرد شناسه نشانه خاص ندارد.
مصدر: واژهای است که مفهوم اصلی فعل را، بیآنکه زمان و شخص آن مشخص باشد، ميرساند. رفتن
مصدر جعلی: هرگاه از واژهای مثلاٌ اسم (یا مصدر زبان عربی) فعلی بسازند مصدر آن فعل را مصدر جعلی مينامند.
چربیدن (چرب+ید+ن)
ساختمان فعل:
1- فعل ساده: فعلی است که مصدر آن بیش از یک واژه نباشد. گرفتن، آلودن، طلبیدن
2- فعلهاي پیشوندی: فعلی است که از یک پیشوند و یک فعل ساده ساخته شود. برداشتن، فرورفتن
3- فعلهاي مرکب: فعلی است که از یک صفت یا اسم با یک فعل ساده ساخته ميشود و مجموعا یک معنی را ميرساند: زمین خوردن
دو راه تشخیص فعل مرکب:
الف- در فعل مرکب جزء غیر صرفی نقش ندارد.
ب- از دو جزء یا از یکی ازآنها معنای مجازی به دست ميآید.
زمین خوردن اولاٌ زمین نقش ندارد ثانیاٌ خوردن به معنی بلعیدن نیست.
4- فعلهای پیشوندی مرکب: گاهی فعل پیشوندی با اسم ترکیب ميشود و جمعا یک معنی را ميرساند:
دم در کشیدن، سر در آوردن
5- عبارتهای فعلی: حرف اضافه + فعل مرکب که از مجموع آنها یک معنی به دست ميآید: از پا افتادن، بهکارگرفتن
فعل از نظر زمان:
الف- فعلهاي ماضی:
1- ماضی مطلق (ساده): بن + شناسه ها: رفتم، رفتی
2- ماضی نقلی: صفت مفعولی (بن ماضی + ه)+ فعلهاي معین ام ،ای، است، ایم، اید، اند: رفتهام
6-ماضی ابعد: ماضی بعید + ماضی نقلی: رفته بودهام
7- ماضی التزامی: صفت مفعولی + مضارع ساده باشیدن: رفته باشم
8- ماضی ملموس: ماضی استمراری فعل اصلی+ ماضی مطلق فعل معین "داشتن" داشتیم ميرفتم.
(هر دو فعل صرف ميشود و دو نشانه ظاهری دارد.)
ب- فعلهاي مضارع:
1- مضارع ساده: بن مضارع + شناسه: روم
2- مضارع اخباری: مي+ بن مضارع + شناسه: ميروم
3- مضارع التزامی: ب + بن مضارع + شناسه: بروم
4- مضارع ملموس: مضارع اخباری فعل اصلی + مضارع ساده فعل داشتن: دارم ميروم
ج- فعل مستقبل: مضارع ساده "خواستن" + بن ماضی فعل اصلی: خواهم خورد
فعل امر: فعلی است که با آن انجامدادن کاری یا داشتن و یا ﭘذیرفتن حالتی را طلب ميکنیم و فقط دو شخص دارد:
دوم شخص مفرد و جمع: برو، بروید
فعل دعا: فعل دعا که امروز با ساخت امر و یا مضارع التزامي بهکار ميرود در زبان قدیم فارسی با ساخت خاصی بهکار ميرفته است:
بن مضارع + اد: کناد، آمرزاد
باد (و منفی آن مباد) فعل دعا از مصدر بودن است گاهی به آخر آن "ا" ميافزایند: بادا، مبادا
امروزه "مبادا" بیشتر بهصورت صفت و قید بهکار ميرود.
فعل لازم:
فعلی است که به مفعول نیازی نداشته باشد.
مانند: آمدن - علی آمد.
فعل متعدی:
فعلی که به مفعول نیاز دارد تا معنی خود را تمام کند.
سعید کتاب را آورد.
بعضی فعلها هم به صورت لازم و هم به صورت متعدی بهكار ميروند که فعلهاي دو گانه یا ذووجهین نامیده ميشوند.
باران بارید (لازم)
کودک از دیده اشک (مفعول) بارید (متعدی)
تذکر: به بن مضارع برخی از فعلها "اندن" یا "انیدن" ميافزایند و آنها را متعدی ميکنند.
دو + اندن= دواندن
بدینصورت ميتوان فعل متعدی را دوباره متعدی کرد.
پوش +اندن= پوشاندن. مادر لباس را به بچه پوشانید.
فعل معلوم: فعلی است که به فاعل نسبت ميدهیم: حسن علی را زد.
فعل مجهول: فعلی است که به مفعول نسبت ميدهیم: حسن زده شد.
(حسن نهاد است که در جمله معلوم نقش مفعولی داشته است)
فعل مجهول: صفت مفعولی+ فعل معین "شدن".
در همه زمآنها صرف ميشود
دیده شد. دیده شده است. دیده ميشود.
موارد کاربرد فعل مجهول:
1- وقتی که فاعل معلوم نباشد.
2- وقتی که فاعل اهمیتی ندارد: خیابان کنده شده است.
3- گوینده عمدا نخواهد نام فاعل را بیاورد: گفته شد.